آرزوها



 

عشق ، هزار ساله شد در شبی که چشم های تو ؛

آغاز شعرهای من بود

و کودکی در عمق نگاهت ، الفبا را از بر می کرد

عشق هزار ساله شد در شبی که بال درآوردم


برای بوسیدن گونه ه
ای نمناک ِ

قوی سپید ِ قصّه هام






شاعر : نیلوفر مهرجو



نگارش در یک شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 23:12 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

 

بی تو طوفان زده دشت جنونم

 صیدافتاده به خونم

 تو چه‌سان می‌گذری غافل از اندوه درونم؟

 بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره‌ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

 تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

 تو ندیدی...

نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

 چون در خانه ببستم، دگر از پای نشستم

گوئیا زلزله آمد، گوئیا خانه فروریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم

 بی تو، کس نشنود ازاین دل بشکسته صدائی

بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی

تو همه بود و نبودی تو همه شعر و سرودی

 چه گریزی ز بر من که ز کوی‌ات نگریزم

گر بمیرم ز غم دل به تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی؟

 نتوانم، نتوانم

بی تو من زنده نمانم

 

پی نوشت :  به تو عادت دارم مثل پروانه به آتش مثل عابد به عبادت

و تو هرلحظه که ازمن دوری من به ویرانگری فاصله می اندیشم .

درکتاب احساس واژه ی فاصله یک فاجعه معناشده است. 

تو توانایی آنرا داری که به این فاصله پایان بخشی....... "




نگارش در یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:, ساعت 12:19 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

یک بار خواب دیدن تو…

به تمام عمر می‌ارزد پس نگو…

نگو که رویای دور از دسترس، خوش نیست…

قبول ندارم

 گرچه به ظاهر جسم ام خسته است،

ولی دلم دریایست…

تاب و توانش بیش از اینهاست.

دوستت دارم و تاوان آن هرچه باشد...

 

 

    پ-ن دیشب باز خوابتو دیدم

 




نگارش در سه شنبه 17 دی 1391برچسب:, ساعت 8:21 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



روزی چند بار دوستت دارم

یک بار وقتی هوا برم می دارد ، قدم می زنیم

وقتی که خوابم می آید تو می آیی!

یک بار وقتی که باران ناز می کند دل ناودان می شکند ، می بارد

وقتی که شب شروع می شود تمام می شود

یک بار دیگر هم دوستت دارم

باقی روز را 


هنوز را ...

http://parvanegiha.persiangig.com/parsplanet/gol-13.jpg

 




نگارش در جمعه 1 دی 1391برچسب:, ساعت 15:8 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت

سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم...

امشب دوباره تو را گم کرده ام

میان آشفته بازار افکار مبهمم

توی کوچه های بی عبور پاییزی

دستان گرمت را

نگاه مهربانت را

شانه های بی انتهایت را

منتظر نشسته ام...

 

 




نگارش در یک شنبه 8 آبان 1391برچسب:, ساعت 11:10 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

تو چون یک هدیه فیروزه ای رنگ

مــرا بــر قـــایـق رویــا نـشـانـدی...

و با یک لطف.. یک لبخند ساده

 مرا به سرزمیـن عشق خواندی....

 تــو دیــوار مــیــان قــلـب هــا را

به رسم آسمانی ها شکستی..

و چون حسی غریب واژه ای سرخ

 مـیـــان دفـتـر روحــم نــشـسـتـی..

 تـو مــثــل نـغـمـه مـوزون بـاران

بــه روی اطـلـسـی هـا.. نازنینی

و تا وقتی که روحم مال اینجاست

 بــه روی صفحـه دل می نـشینـی..

 




نگارش در یک شنبه 1 آبان 1391برچسب:, ساعت 8:5 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

پاییز را در آغوش می گیرم

و خودم را غرق در رویای بی تو بودن می کنم

تو با آغوشی باز...

 با آغوشی پر از نفس های پاییزی

 به استقبالم می آیی...

و مرا تنگ در آغوش می گیری

 و

یک نفس عمیق تو کافیست

برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت

 




نگارش در یک شنبه 16 مهر 1391برچسب:, ساعت 8:50 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

همه کس می داند

 که به دنبال نگاهت

همچو ابر سر گردانم

تابش رایحه ای

 خبر آورد کسی در راه است

چشمی از درد دلم آگاه است

تو مرا می فهمی

 من تو را می خواهم

 و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است

تو مرا می خوانی

من تو را ناب ترین شعر زمان می خوانم

 و تو هم می دانی

تا ابد در دل من میمانی

 




نگارش در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:, ساعت 9:16 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

 

در یکی از روزهای خوب خدا

 تو در آبی آسمان به من لبخند زدی

و در خوش آوازترین ترنم آبی آب

به قلبم پا گذاشتی

در قشنگترین لبخند کودکانه به چشمم نشستی

 و با آهنگ گوشنواز عشق مرا با مهر خواندی

من.... تو را با نوای قلبم پذیرفتم

و به مهمانی سفره ی محبتت آمدم

حالا من تو را با جوهر خونم

در پنهانی ترین زوایای قلبم حکاکی کرده ام

چگونه میشود نقشی را که حک کرده ای

 پاک کرد و از بین برد

من به تو می اندیشم

و تو را با هر آنچه که وجود دارد میپذیرم

مگر عشق، جز این است...

نمیدانم سرنوشت چه بازی با من خواهد کرد

فقط اومدم بگم :

دوستت دارم بهترینم ..

 

 




نگارش در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, ساعت 10:58 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



وقتی که تو نیستی دنیا چیزی کم دارد

مثل کم داشتن ِ یک وزیدن ، یک واژه ، یک ماه .‏

من فکر می‌کنم در غیاب ِ تو

همۀ خانه‌های جهان خالی ست

همۀ پنجره‌ها بسته است

اصلاً کسی حوصلۀ آمدن به ایوان ِ عصر ِ جمعه را ندارد

پرده‌ هایی که پیدایند یک جوری شبیه دیوار دیده می‌شوند

..

سید علی صالحی


نایت اسکین

 




نگارش در دو شنبه 30 مرداد 1391برچسب:, ساعت 21:2 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

در میان شانه های سترگ ات

تاب می‌خورم

بی‌تاب می‌شوم

و دنبال دست‌هایت می‌گردم

می‌ترسم گم ات کرده باشم

به پشت سر بر می‌گردم

و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم

بی تو زندگی کنم

یا بمیرم ؟

نمی دانم این وحشت ، از تکانهای زلزله است

یا اضطراب از دست دادن تو

نمی‌دانم تا کی دوستم داری

هرجا که باشد

باشد

هرجا تمام شد

اسمش را می‌گذارم

آخر خط من .

ای تمام هستی من !

همین که باشی

همین که نگاهت ‌کنم

مست می‌شوم

آرام می گیرم

خودم را می‌آویزم به شانه‌ی تو

اگر قرار است که بمیرم ،

میخواهم در کنار تو بمیرم !

 

 




نگارش در چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, ساعت 10:47 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

ستاره ی من !

اندازه روزهای تمام عمرم ،

قد آرزوهایی كه برای تو دارم ،

 قد تمام اشكهایم كه برای تو و به یاد تو می ریزم ،

تو را دیوانه وار می خواهم

دوست دارم ، مثل سایه در کنارم باشی

 اگر تو چراغ خانه ام باشی ،

دیگر هیچ آرزویی ندارم

به تو محتاجم ای تنها نیازم

می خواهم تصویری باشم که زمانیکه چشم بر هم می نهی،می بینی

می خواهم نوازشی باشم که هر شب بدان نیاز داری

می خواهم، خیال تو باشم

از تو می خواهم،نیازمندام باشی

 همچو هوایی که تنفس می کنی

می خواهم، مرا احساس کنی ؛ در هر چیزی

می خواهم ، مرا ببینی ؛ در تمام رویاهایت

آنگونه که تو را می چشم

احساس ات می کنم ، تنفس ات می کنم

نیازات دارم،

از تو می خواهم، نیازمندم باشی

 آنگونه که من به تو نیاز دارم

میخواهم پاسخی باشم به تمام آرزوهایت و تمام نیازهایت

 صمیمانه ترین احساساتم را تقدیم تو می كنم

تو را می خواهم ای زیبای عشق آفرینم

به تبسم ات سوگند ، که تجسم تمام خوبی هاست ،

 شاد بودنت آرزوی من است.

مال من باش ، کنارم باش

تا همیشه

 




نگارش در چهار شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, ساعت 10:11 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

هوایت که به سرم می‌زند

دیگر در هیچ هوایی

نمی‌توانم نفس بکشم

عجب نفس‌گیر است

هوایِ بی تو بوذن

 




نگارش در سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, ساعت 7:30 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

دستم ، به تو که نمی رسد،

فقط حریف واژه ها می شوم !

گاهی، هوس می کنم،

تمام کاغذهای سفید روی میز را،

 از نام تو پرکنم …

تنگاتنگ هم،

بی هیچ فاصله ای !!

از بس،که خالــی ام از تو …

 از بس، که تو را کـم دارم …

آخر مگرکاغذ هم،

زندگی می شود ؟

 




نگارش در دو شنبه 18 تير 1391برچسب:, ساعت 9:5 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

چو باران

بر ســـر و رویـــم ببـــار

قـــول میدهم

به پیـــشواز آیـــــم

بـــی چتـــر و بـــهانـــه

..

نیلوفر ثانی




پروانه

 




نگارش در دو شنبه 14 تير 1391برچسب:, ساعت 13:53 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



« باید از درخت ها باشی » !

که این گونه پاییز را به موهایت آورده ای

و یا از رودها که ماهیان آبی و قرمز در صدایت شنا می کنند

گاهی چنان از غم حرف می زنی که عروسک هایت زنده می شوند تا خودکشی کنند

و گاهی که چشم می بندی تمام جهان خوابی ست که می بینم

بارها برف را دیده ام که بر پنجره می بارد تا رفتنت را زیباتر کند

و ابر را که بر بام خانه نشسته است که تصویر انتظار مرا ؛ کامل تر ...

باید از درخت ها باشی ... ! 




نگارش در دو شنبه 11 تير 1391برچسب:, ساعت 10:32 توسط افشین - موضوع : <-PostCategory->



 

” تو ” را میان اصطکاک خودکار و کاغذ

 گیر خواهم انداخت

شاید اینگونه بشود تو را

” تجربه ” کرد!!!

 برای تو می نویسم

 برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست ...

 که قلبم منزلگاه عـــشـــق توست ...

که احساسم از آن وجود نازنین توست ...

 که تمام هستی ام در عشق تو غرق است ...

که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است ...

که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی ...

که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...

که سـکوتـت سخت ترین شکنجه ی من است ...

 که عـشقت معنای بودن من است ...

 که غمهایت معنای سوختن من است ...

که آرزوهایت آرزویم است دوستت دارم تا..!

نه!

دیگر برای دوست داشتن هایم « تایی» وجود ندارد

 بگذار صادقانه بگویم که :

بی حد و مرز دوستت دارم

 

 




نگارش در دو شنبه 7 تير 1391برچسب:, ساعت 7:1 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

میان منُ تو ،

فاصله یک باران است

و خیالت که مرا از پنجره می گیرد

و می برد

قدم زنان تا عشق

می رسم به تو

با تن پوشی از آغوش

و دست هائی پر از طراوت اوّلین سلام

گل سرخی که گلبرگ گلبرگ در صدای عطرها

هجا می کند تو را

میان منُ تو ، فاصله یک باران است

 




نگارش در یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, ساعت 11:27 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

قلبم را دادم به تو كه عشق منی ....

آمدم تا جایی كه تو میخواهی

با تو می آیم هرجا كه بروی ....

همه جا با تو ام

نیست جایی كه بدون تو باشم

نیست هوایی كه بی تو نفس كشیده باشم ..

نیست یادی در قلبم جز یاد تو

 نیست مهری در دلم جز مهر تو ....

چشمانم هنوز غرق نگاه زیبای تو اند.....

انچه پنهان است در پشت نگاهت دنیای عاشقانه من است .....

و انجا در قلبت ، میتابم و میتابی...

میمانم و میمانی ....

چه خوب میفهمی در دلم چه میگذرد

چه خوب معنا میكنی نگاهم را

چه عاشقانه میشنوی حرف هایم را

پاسخ دل گرفته ام را با عشق میدهی وقتی دلتنگم ...

خبر داری از دل تنگ من وقتی تشنه دیدارم

سیراب میكنی مرا عشقم

نیست جایی كه بی تو باشم...

 نیست راهی كه بی تو رفته باشم

همه جا خاطره ... همه جا عشق ... همه جا عطر حضور تو

تویی كه جان داده ای به تنم

و این یاد توست كه نفس میدهد به این تنی كه روحش وجود توست ...

این است روزهای زندگیمان ..

همه جا با توام نازنینم

 




نگارش در پنج شنبه 17 خرداد 1391برچسب:, ساعت 11:4 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->



 

درخلوت سرد ایــن اتاق ، دنیایـم را بـا تو گرم گرم نقاشـی می کنم درختی مـی کشم بلند به

بلندای قامت سرو مـــاننـدت . گلی می کشم سـرخ ؛ بـه سـرخی لبان عاشقت . رنگین کمانی

مـی کشم رنگین ؛ به رنگینی روزهای شاد بـا تو بودن. آجرهـای دلتنگی را یک به یک به روی

هم می گذارم و خانه ای می سازم از وجودت . وجودی کـه تسکین دلتنگی هـای من است.

 

 




نگارش در یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, ساعت 9:35 توسط پروانه - موضوع : <-PostCategory->

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد

.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.




Digital Clock - Status Bar